رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

همنوایی شبانه ارکستر چوبها

همنوایی شبانه ارکستر چوبها
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 55 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 55 رای
برنده جایزه بهترین رمان سال 1380

همنوایی شبانه ، به استناد بسیاری از نظرسنجی های منتقدان ، نویسندگان و روزنامه نگاران ، بهترین رمان فارسی دهه ی هشتاد است . رمان ، چون رمان های دیگر قاسمی ، ادبیات غربت است ، ادبیاتی که باید سردی و نامانوس بودنش را با کلمات حس کنی و این تعمدی ست از جانب نویسنده در فضاسازی و شخصیت پردازی .
همنوایی شبانه ، بیش از هر چیز رمانی سورئال و رویاگونه می نماید که زمان در آن به هم ریخته و داستانی خطی و سرراست ندارد ، در واقع یک نوع پازل درهم ریخته است که خواننده را تا صفحه ی آخر رمان ، منتظر نگه می دارد . شخصیت اول و راوی رمان ، شاید یک دیوانه باشد و محیطی که توصیف می کند، آخرالزمانی ست که به این سادگی ها برای خواننده رمزگشایی نمی شود . شخصیت ها این قدر گنگ و پیچیده اند که حتی تا پایان داستان هم چیز زیادی راجع به آنها نمی فهمیم و همه توصیفی یک خطی دارند . جالب اینجاست که افراد این طبقه ی آپارتمان که شخصیت های اصلی رمان هستند ، همه به نوعی دیوانه اند و اکثرا ً ایرانی . تصویر نویسنده ، تصویری مسخ شده از انسان هایی ست که از همه چیزشان ساقط شده اند و در این گوشه ی دنیا ، تنها و درمانده افتاده اند و به یک زندگی حیوانی و بدون آرمان می پردازند . انسان هایی که امید و آرزو در آن ها مرده و نابود شده و فقط دقایقی ست که می گذرند و رخوتی ست که باید با چیزی آن را از بین برد و آن مالیخولیاست .
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
ebne arabi
ebne arabi
1392/08/03

کتاب‌های مرتبط

قلب سنگی
قلب سنگی
0 امتیاز
از 0 رای
Youth
Youth
4.5 امتیاز
از 2 رای
دوست بازیافته
دوست بازیافته
4.2 امتیاز
از 51 رای
گسل
گسل
3.9 امتیاز
از 159 رای
همه می ترسند
همه می ترسند
4 امتیاز
از 2 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی همنوایی شبانه ارکستر چوبها

تعداد دیدگاه‌ها:
10
کتابی عالی از رضا قاسمی
زندگی چند مقیم یا پناهنده با رگه هایی از سوررئالیسم در هم تنیده شده که با استادی آقای قاسمی چنان روایت میشود که گویا این چنین وقایعی نه تنها طبیعی است بلکه برای ما نیز ممکن است رخ داده باشد و یا اینکه در حال رخ دادن باشد...
پییشنهاد موکد در خواندن این کتاب
این کتاب مثل بقیه اثار رضاقاسمی خواندنی و جذاب است
کتاب فوق العاده خوبی بود وبسیار خواندنی برای علاقه مندان به سبک پست مدرن
حس شهادت طلبی و مظلومیت ، که مشخصه ای کاملا ایرانی است،
هیچگاه در طول تاریخ اجازه نداده است تا مسائلی را که با یک سیلی حل می شود به موقع رفع و رجوع کنیم،
گذاشته ایم تا وقتی که با کشت و کشتار هم حل نمی شود،
خونمان به جوش آید و همه چیز را به آتش بکشیم
و هیچ چیزی را هم حل نکنیم.
من و او آنقدر با هم تفاوت داشتیم که شبیه هم شده بودیم.
مثل سیگاری که بیشتر وقت ها روشن می کنم بی آنکه بدانم کی کشیده ام و کشیده ام بی آنکه بدانم کی خاموش کرده ام؟
یک کلنل در فاصله مساوی از هر دو مرگ _رو در رو و ناغافل_ ایستاده است.
شما بهتر می دانید که رفتار و گفتار آدم ها چیزی نیست جز پوششی برای پنهان کردن آنچه که در خیالشان می گذرد.
روال عادی زندگی من گویا این بود که هیچ چیز به روال عادی برنگردد.
حس شهادت طلبی و مظلومیت, خصیصه ای کاملا ایرانی.
من در خود شخصیت های مختلفی آفریده ام. من این شخصیت ها را بی وقفه می آفرینم. همه ی رویاهای من به محض گذشتن از خاطرم بی هیچ کم و کاست به وسیله ی کس دیگری که همان رویا را می بیند صورت واقعیت می گیرد, من برای آفریدن خودم خود را ویران می کنم.
اگر فقط اقتدار لحظه می بود و بس.
این گذشته است که شب می خزد زیر شمدت. پشت می کنی و میبینی رو به روی توست. سر در بالش فرو می کنی میبینی میان بالش توست.
_ راست است که آتش میخورند و نمی سوزند؟
برق به خودشان وصل می کنند و آسیبی نمی بینند؟
_ راست است.
_ شما هم این کارها را می کنید؟
_ من نمی توانم.
_ چطور؟
_ آنها با اعتقاد به من این کارها را میکنند.
من با اعتقاد به چه کسی بکنم؟
فکر می کنم اولین رمانی بود که به زبان فارسی خواندم و به سبک پست مدرن نزدیک بود.
روایت هم زمان و در عین حال مارپیچی دو و یا سه حادثه هم زمان در متن داستان از زبان مردی مالیخولیایی چنان خواننده را در لابیرنتی که داستان ساخته سرگردان می کند که مثل تمام رمان های پست مدرن در آخرین صفحه کتاب خود را دوباره در ابتدای کار می بیند.
خواندن این کتاب فوق العاده را به کسانی که علاقه به کتاب های سبک پست مدرن دارند شدیدا توصیه می کنم!
این کتاب را می توان بیشتر از دوبار خواند و هنوز احساس تازگی کرد!
می گویند فراموشی دفاع طبیعی بدن است در برابر رنج.
می گویند دردی ک نوزاد هنگام عبور از آن دریچه ی تنگ,
متحمل می شود چنان شدید است ک کودک ترجیح می دهد رنج زاده شدن را برای همیشه از یاد ببرد.
بهترین شیوه برای ب دام آوردن زنان این است ک هیچ شیوه ای ب کار نبندند.
زنان دیوانه ی مردی هستند ک در همان حال ک با روی خوش از آنان پذیرایی می کند
وانمود کند ک ب آن ها بی اعتناست.
_قسمتی از متن کتاب
دست خودم نبود ک با یک تشر رنگم میپرید و با یک سیلی تنبانم را خیس میکردم.
این طور بارم آورده بودند
ک بترسم
از همه چیز
از بزرگتر ک مبادا بهش بر بخورد
از کوچکتر ک مبادا دلش بشکند
از دوست ک مبادا برنجد و تنهایم بگذارد
از دشمن ک مبادا برآشوبد و ب سراغم بیاید.
_قسمتی از متن کتاب
هرکس ب تناسب امکانات و ذائقه ی شخصی, از ذهنیت زن سنتی و مطالبات زن مدرن ترکیبی ساخته بود ک دامنه ی تغییراتش گاه از چادر بود تا مینی ژوپ.
میخواست در همه ی تصمیم ها شریک باشد اما همه ی مسئولیت هارا از مردش میخواست.
میخواست شخصیتش در نظر دیگران جلوه کند نه جنسیتش اما با جاذبه های زنانه اش ب میدان می آمد.
مینی ژوپ میپوشید تا پاهایش را ب نمایش بگذارد اما, اگر کسی ب او چیزی میگفت, از بی چشم و رویی مردم شکایت می کرد.
طالب شرکت پایاپای مرد در امور خانه بود اما در همان حال مردی را ک ب این اشتراک تن میداد ضعیف و بی شخصیت قلمداد می کرد.
_قسمتی از متن کتاب
همنوایی شبانه ارکستر چوبها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک